ابراهیم چشم های زیبایی داشت.
خودش هم می دانست
شاید به خاطر همین بود هیچ وقت نمی گذاشت آرام بماند.
یا سرخ از اشک و دعا و توبه بود یا سرخ از خستگی روزها جنگیدن و نخوابیدن.
میگفتم: من یقین دارم این چشم ها تحفه ای ست
که تو به درگاه خدا خواهی داد.
همین هم شد...